دختر جوانی چند روز قبل از عروسی ابله سختی گرفت و بستری شد.نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبت هایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و ابله تمام صورتش را پوشاند.مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که ابله انرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.همه ردم می گفتند چه خوب عروس نا زیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. ۲۰ سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت. مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.مرد گفت:" من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم."
تو رفتی اشیونمون خراب شد
من نتونستم بسازم زندگیم نقش بر اب شد
وقتی رفتی روزگار تیره تار شد
تنها همدمم عکسای خیس رو دیوار شد
وقتی رفتی همه گفتن دیگه بر نمیگردی
تنها همصحبت سکوت سرد انتظار شد
وقتی رفتی قاصدک برام خبر اورد
تو دستای قفس یه جا اسیری
از غم دور بودن من داری جون میدی میمیری
اگه قاصدک دروغ نگفته باشه من میام اونجا اسیر شم
اگه حتی تو اسارت تو پیر شم
اما هی کلاغ سیاه میگه دروغه دروغ قاصدکا حرفای خوبه
اون میگه تو رفتی چون دوستم نداشتی
چون قلبت یه جا دیگه جا گذاشتی
اون میگه دیگه بر نمیگردی
اون میگه با خیلیا این کارو کردی
پسرها
با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک
کارت رو داخل دستگاه میذارن
کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن
پول و کارت رو میگیرن و میرن
دخترها
با ماشین میرن دم بانک
در آینه آرایششون رو چک میکنن
به خودشون عطر میزنن
احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن
در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن
در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن
بلاخره ماشین رو پارک میکنن
توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن
کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه
کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون
دنبال کارت عابربانکشون میگردن
کارت رو وارد دستگاه میکنن
توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن
کد رمز رو وارد میکنن
۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن
کنسل میکنن
دوباره کد رمز رو میزنن
کنسل میکنن
دوست پسرشون رو صدا میزنن که کد صحیح رو براشون وارد کنه
مبلغ درخواستی رو میزنن
دستگاه ارور (خطا) میده
مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن
دستگاه ارور (خطا) میده
بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن
انگشتاشون رو برای شانس رو هم میذارن
پول رو میگیرن
برمیگردن به ماشین
آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن
توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن
استارت میزنن
پنجاه متر میرن جلو
ماشین رو نگه میدارن
دوباره برمیگردن جلوی بانک
از ماشین پیاده میشن
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمیذار برای آدم
سوار ماشین میشن
کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده
آرایششون رو توی آینه چک میکنن
احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن
مندازن توی خیابون اشتباه
برمیگردن
میندازن توی خیابون درست
پنج کیلومتر میرن جلو
ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا انقدر یواش میره)
1- دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند.
2- اگر یه دختر 1 مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر 1 مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده!
3- یه دختر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه خودکشی میکنه اما یه پسر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو میکشه
4- یه پسر اگر 3 تا مشکل غیر قابل حل داشته یه هفته افسرده میشه بعد با 3 تا مشکل کنار میاد و زندگیش رو میکنه اما تا کنون دختری که 3 تا مشکل داشته باشه دیده نشده چون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشی میکنند و به سه تا نمیرسه مشکلاتشون!!!
5- دخترا از پسرا موهاشون کوتاهتره!
6- دخترا می خوان سر پسرا کلاه بزارن اما در نهایت سر خودشون کلاه میره ولی پسرا می خوان سر هر موجود زنده ای که میبینن کلاه بزارن و در نهایت موفق میشن
7- نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و .........هست.
8- دخترا با اینکه بیشتر از پسرا قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت میکنن اما خیلی بیشتر از پسرا تصادف میکنن و در هر تصادف رد پای یک دختر به چشم می خوره.
9- دخترا فکر می کنن بهترین راه برای داشتن یک رابطه خوب و مداوم صداقت و راستگویی هستش ولی پسرا مطمئن هستند بهترین راه دروغگویی و گرفتن سوتی از طرف مقابله!
10- دختر ها از درس و مدرسه بیزارند ولی پسر ها از درس و مدرسه فراری هستند!
11- پسر ها به هم حسودی نمی کنن اما دخترا به هم حسودی می کنن.
12- اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعی می کنید با اون دختر آشنا بشید ولی اگر خواهرتون دوست پسر داشته باشه شما قسم می خورید! که هم پسره و هم خواهرتون رو سر به نیست کنید.
13- دختر ها زیر بار حرف زور میرن اما پسر ها خودشون حرف زور میزنن
14- دخترا زندگی مشترک رو در عشق و صفا و صمیمیت می بینن ولی پسر ها در غذا
15- اگر یک دختر در یک جمع سوتی بده تا آخر دیگه هیچ حرفی نمیزنه اما پسر ها در یک چمع فقط سوتی میدن!
16- یک دختر اگر 24 ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده میشه اما یک پسر اگر 24 ساعت با دوست دخترش صحبت نکنه با اون یکی دوست دخترش صحبت میکنه.
17- پسر ها میدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین ازش متنفرن ولی دختر ها نمیدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین طرفدارشن!
18- یک دختر اگر با دوست پسرش به هم بزنه دیگه با هیچ پسری دوست نمیشه اما یه پسر اگر با دوست دخترش به هم بزنه با 3-4 تا دختر دیگه دوست میشه!
19- یک دختر اگر توی خیابون پسری ازش بپرسه ساعت چنده میگه:ساعت 7.اما یه پسر اگر یه دختر ازش ساعت بپرسه میگه :ساعت 7 و 2 دقیقه و 24 ثانیه,اینم شماره تلفن من ..... سر ساعت 9 منتظر تماستم!
20- اگر یه دختر به یه پسر نگاه کنه , پسره فکر می کنه که خیلی خوش تیپه ولی اگر یه پسر به یه دختر نگاه کنه دختره فکر میکنه که پسره چقدر بی چشم و رو هستش!
21- دختر ترشیده میشه اما پسر بلعکس رسیده تر میشه نه!!!!
22- بعد از خوندن این مطلب پسرا اول 2 دقیقه فکر میکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمند و چون بعد از دو دقیقه نمی فهمند می زنن زیر خنده و میگن خیلی باحال بود اما دخترا بعد از خوندن این مطلب 2 ساعت حرص می خورن و فکر میکنن به شخصیت دخترای ایرونی توهین شده و در نهایت چون مفهوم این مطلب رو نفهمیدن به نویسنده اش میل میزنن و فحش میدن!!!
دخترها
شروع: ساعت ۴ بعد از ظهر
۱- لباساشو در میاره، رنگ روشن ها رو توی یه سبد و تیره ها رو توی یه سبد دیگه میذاره.
۲- در حموم رو از تو قفل میکنه، جلوی آینه وامیسته، بعد شکمش رو که تمام مدت داده بود تو، میده
بیرون و شروع میکنه به غرغر و ایراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش.
۳- در کمد رو باز میکنه، انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت، مو، بدن، کف پا و … رو
می چینه لبه وان.
۴- موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت کننده، پرپشت کننده، نرم کننده، فرم دهنده، براق کننده
میشوره و هفده دقیقه ماساژ میده.
۵- یک بار دیگه با همون شامپو موهاشو میشوره.
۶- نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله و تا ۶۰ میشماره.
۷- سی و پنج دقیقه زیر دوش میمونه . آخه باید خیالش راحت بشه که مواد شیمیایی از موهاش پاک
شده وگرنه بعد از حموم موها وز میکنه.
۸- خمیر ریش داداشی رو کش میره و ۶ کیلو خالی میکنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد هم یه تیغ
بر میداره و یا علی آی!
۹- موهاش رو حسابی میچلونه، حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش . تو آینه خودشو ورانداز میکنه،
از اینکه در اثر کشش حوله چشم و ابروش کشیده شده احساس خوشگلی میکنه و یه ماچ گنده واسه
عکس خودش توی آینه میفرسته.
۱۰- خوشحالیش زیاد دوام نمیاره، آخه یه جوش سرسیاه بی اجازه روی دماغش در اومده.
۱۱- تمام نقاط بدنش حتی پشت کمرش رو وارسی میکنه و با ناخن و موچین میره به جنگ موهای زائد
بی تربیت.
۱۲- حوله ش رو می پوشه و میره به اتاقش و بدنش رو با لوسیون چرب میکنه.
۱۳- چهل بار لباس می پوشه و در میاره تا انتخاب کنه.
۱۴- چهل و هشت دقیقه پشت میز آرایش می شینه و آرایش میکنه.
پایان: ساعت ۸ شب
پسرها
شروع: ساعت ۴ بعد از ظهر
۱- همونطور که رو تخت نشسته، لباساشو در میاره و پرت میکنه گوشه اتاق.
۲- نیم وجب حوله رو می پیچه دور باسنش و میره به سمت حموم.
۳- می ایسته جلوی آینه، شکمش رو میده تو، بازو میگیره، فیگور چپ، فیگور راست. نیم ساعت قربون
صدقه خودش میره: این هیکل رو ببین لای لای لای! مامان جونش هم از تو آشپزخونه تاییدش میکنه.
۴- زیر بغلش رو بو میکنه، رنگ چهره ش بر میگرده. سبز، آبی ، بنفش!
۵- در کمد شامپوها رو وا نمیکنه، چون اصلا توش چیزی نیست!
۶- با قالب صابون سبزش زیر بغلش رو کف مالی میکنه، یه عالمه مو می چسبه به صابون!!! (اه اه!)
۷- با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم می شوره.
۸- نرم کننده مو؟! برو بابا!
۹- زیر دوش میگوزه و به خاطر اکو شدن صداش تو حموم کرکر میخنده.
۱۰- دو دقیقه بعد بازم میخنده، چون این دفعه بوش رسیده به دماغش!
۱۱- سوراخ حموم رو هدف گیری می کنه و جیش می کنه توش!
۱۲- از زیر دوش میاد بیرون و میبینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده و آب تمام کف خونه و فرش رو
ورداشته. بعد میگه: بیخیال مامان خشک میکنه.
۱۳- حوله فسقلیش رو میپوشه و همونجور خیس میره به سمت اتاق.
۱۴- حوله خیس رو پرت میکنه روی تخت و لباساش رو از دور اتاقش جمع میکنه و می پوشه.
پایان: ۴:۱۵ دقیقه بعد از ظهر
گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانهای
عاقلان پیداست، کز دیوانگان ترسیدهاند
من بدین زنجیر ارزیدم که بستندم بپای
کاش میپرسید کس، کایشان بچند ارزیدهاند
دوش سنگی چند پنهان کردم اندر آستین
ای عجب! آن سنگها را هم ز من دزدیدهاند
سنگ میدزدند از دیوانه با این عقل و رای
مبحث فهمیدنیها را چنین فهمیدهاند
عاقلان با این کیاست، عقل دوراندیش را
در ترازوی چو من دیوانهای سنجیدهاند
از برای دیدن من، بارها گشتند جمع
عاقلند آری، چو من دیوانه کمتر دیدهاند
جمله را دیوانه نامیدم، چو بگشودند در
گر بدست، ایشان بدین نامم چرا نامیدهاند
کردهاند از بیهشی بر خواندن من خندهها
خویشتن در هر مکان و هر گذر رقصیدهاند
من یکی آئینهام کاندر من این دیوانگان
خویشتن را دیده و بر خویشتن خندیدهاند
آب صاف از جوی نوشیدم، مرا خواندند پست
گر چه خود، خون یتیم و پیرزن نوشیدهاند
خالی از عقلند، سرهائی که سنگ ما شکست
این گناه از سنگ بود، از من چرا رنجیدهاند
به که از من باز بستانند و زحمت کم کنند
غیر ازین زنجیر، گر چیزی بمن بخشیدهاند
سنگ در دامن نهندم تا در اندازم بخلق
ریسمان خویش را با دست من تابیدهاند
هیچ پرسش را نخواهم گفت زینساعت جواب
زانکه از من خیره و بیهوده، بس پرسیدهاند
چوب دستی را نهفتم دوش زیر بوریا
از سحر تا شامگاهان، از پیش گردیدهاند
ما نمیپوشیم عیب خویش، اما دیگران
عیبها دارند و از ما جمله را پوشیدهاند
ننگها دیدیم اندر دفتر و طومارشان
دفتر و طومار ما را، زان سبب پیچیدهاند
ما سبکساریم، از لغزیدن ما چاره نیست
عاقلان با این گرانسنگی، چرا لغزیدهاند
وقتی یک دختر حرفی نمیزند
میلیونها فکر در سرش می گذرد
وقتی یک دختربحث نمیکند
عمیقا مشغول فکر کردن است
وقتی یک دختربا چشمانی پر از سوال به تو نگاه میکند
یعنی نمی داند تو تا چند وقت دیگر با او خواهی بود
وقتی یک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسی تو می گوید: خوبم
یعنی اصلا حال خوبی ندارد
وقتی یک دختر به تو خیره می شود
شگفت زده شده که به چه دلیل دروغ می گویی
وقتی یک دختر سرش را روی سینه تو می گذارد
آرزو می کند برای همیشه مال او باشی
وقتی یک دختر هر روز به تو زنگ می زند
توجه تو را طلب می کند
وقتی یک دختر هر روز برای تو [اس ام اس] می فرستد
یعنی میخواهد تو اقلا یک بار جوابش را بدهی
وقتی یک دختر به تو می گوید دوستت دارم
یعنی واقعا دوستت دارد
وقتی یک دختر اعتراف می کند که بدون تونمی تواند زندگی کند
یعنی تصمیم گرفته که تو تمام آینده اش باشی
وقتی یک دختر می گوید دلش برایت تنگ شده
هیچ کسی در دنیا بیشتر از او دلتنگ تو نیست
************************************************
وقتی یک پسر حرفی نمی زند
حرفی برای گفتن ندارد
وقتی یک پسر بحث نمی کند
حال وحوصله بحث کردن ندارد
وقتی یک پسر با چشمانی پر از سوال به تو نگاه می کند
یعنی واقعا گیج شده است
وقتی یک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسی تومی گوید: خوبم
یعنی واقعا حالش خوبه
وقتی یک پسر به تو خیره می شود
دو حالت داره یا شگفت زده است یا عصبانی
وقتی یک پسر هر روز به تو زنگ می زند
او با تو مدت زیادی حرف می زند که توجه ات را جلب کند
وقتی یک پسر هرروز برای تو [اس ا م اس] می فرستد
بدون که برای همه “فوروارد” کرده
وقتی یک پسر به تو میگوید دوستت دارم
دفعه اولش نیست (آخرش هم نخواهد بود)
*من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید*
خدا گفت : نه
آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم .بلکه آنها برای این در
تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی.
*من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد*
خدا گفت : نه روح تو کامل است . بدن تو موقتی است.
*من از خدا خواستم به من شکیبائی دهد*
خدا گفت : نه
شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید. شکیبائی دادنی نیست بلکه به دست
آوردنی است.
*من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد*
خدا گفت : نه من به تو برکت می دهم
خوشبختی به خودت بستگی دارد
*من از خدا خواستم تا از درد ها
آزادم سازد*
خدا گفت : نه
درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد.
*من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد*
خدا گفت : نه تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیرایم تا میوه دهی.
*من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید*
خدا گفت : نه
من به تو زندگی می بخشم تا تو از همۀ آن چیزها لذت ببری
*من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا دیگران همان طور که او دوست دارد ، دوست
داشته باشم*
خدا گفت : ... سرانجام مطلب را گرفتی
امروز روز تو خواهد بود
آن را هدر نده.
*داوری نکن تا داوری نشوی . آنچه را رخ می دهد درک کن و برکت خواهی یافت*
((و من مضطرب و دل نگران به تو گفتم که پر از تشویشم
چه شود آخر کار
و تو گفتی آرام که خدا هست کریم پاسخی نرم و لطیف
که به من داد یک آرامش شیرین و عجیب))
شاخه گلی شکسته تو دسته تو اسیرم
اگه نیایی تو پیشم یه وقت دیدی میمیرم
محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم
محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم
دستو پامو گم می کنم
وقتی نگام می کنی تو
نفس نفس هول می کنم
وقتی صدام می کنی تو
تو دفتره خاطره هام
تو ذهن و تو آرزوهام
اسم تو هم شده فراموش
اسم تو هم شده فراموش
یادم دادی بسوزم... دارم می سوزم...دارم می سوزم
اشکه چشامو دیدی بگو به چی رسیدی
قسم به بی قراریت مردم از چشم انتظاریت
محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم
محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم
دستو پامو گم می کنم
وقتی نگام می کنی تو
نفس نفس هول می کنم
وقتی صدام می کنی تو
تو دفتره خاطره هام
تو ذهن و تو آرزوهام
اسم تو هم شده فراموش
اسم تو هم شده فراموش
می دونی که دوست دارم
واسه اینه که دل می سوزونی تو
گفتم بهت دوست دارم
اما حالا من پشیمونم
برو به درک برو به درک برو به درک
برو به درک...