ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هر نفس می رسد از سینه ام این ناله به گوش
که در این خانه دلی هست به هیچش مفروش !
چون به هیچش نفروشم ؟ که به هیچش نخرند
هرکه بار غم یاری نکشیده ست به دوش
سنگدل ، گویدم از سیم تنان روی بتاب
بی هنر ، گویدم از نوش لبان چشم بپوش
برو ای دل به نهانخانه خود خیره بمیر
مخروش این همه ای طالب راحت ! مخروش
آتش عشق بهشت است ، میندیش و بیا
زهر غم راحت جان است ، مپرهیز و بنوش
بخت بیدار اگر جویی با عشق بساز
غم جاوید اگر خواهی ، با شوق بجوش
این درد پایان نگیرد
این درد پایان نگیرد ، گر آتشم نگیرد
گر سوخته ات نباشم ،حالم ادب نگیرد
من مانده ام به آخر ،تنهاو زار و خستم
گر آب ات ننوشم ، حالم ادب نگیرد
ای هستی نهانی ، من بنده ای اسیرم
آن ماه روی را چه باشد ، دادم اثر نگیرد
من تشنه لب ، من مرده ام که هر شب
آن جام خوش کلامی ،من رابه بر نگیرد
خرم ، خموش و زارم ، از بود او اسیرم
از حالم من خبر او ، کی گیرد او نگیرد
ای لاله مانده تنها ، از سوز تو اسیرم
شایدکه نائی به روزم، قلبم دوا نگیرد
ما را همین به که هر دم ، از بود صد گل یاس
گویم تنهام گفته باشید ، من را شمانگیرد
این درد با من است و ، هستیم با مستی
مستی اگر همین است کی می شوم به رستی
دردم فراق جان نیست ، جان را ادب نباشد
این درد درد حال است ، حالم بلا نگیرد
صد سالم اگر بچرخد ، هرشب به روز و زاری
ازبود تو امیرم ، شایددلت من را آهسته پر نگیرد
فریاد ای شاه خوبان ،زین مستی ، درد دوانگیرد
ترسم من بمیرم ، آن ماه روی جانم وفا نگیرد
26/11/88 خونه