نام رمان : پریای من
نویسنده : pani.moghaddam
حجم کتاب (مگابایت) : ۱٫۹ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۹ (کتابچه) – ۰٫۳ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۱۹۹
خلاصه داستان :
پریا … یک دختر معمولی هست که وارد مسئله ای میشه که نباید بشه … با آدم هایی آشنا میشه که زیاد با اونها بودن خوشایند نیست … ولی این وسط اتفاقای خوب خوبی میوفته …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از pani.moghaddam عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
نام رمان : تمنای وصال
نویسنده : الناز محمدی
حجم کتاب (مگابایت) : ۴٫۶ (پی دی اف) – ۰٫۴ (پرنیان) – ۱٫۲ (کتابچه) – ۰٫۵ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۴۶۹
خلاصه داستان :
تمنا …
دختری باروحی به لطافت باران ، الهه ای بی تمثال در قلمرو عشق …
آمد تا مؤمن به عشقش کند، عشقی حقیقی ورای آدمیان حریص …
آمد تا طعم تلخ و گس مانند زهر تکرارها را از کامش بزداید …
آمد تا زمزمه روز و شبش شبیه لالایی دلنوازی بر لبهایش و کنار گوش او دوست داشتنی ترین تکرارش شود …
“تو فقط عشقی زمینی بودی یا معجزه ای حقیقی تمنای دلم…”
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از الناز محمدی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
نام رمان : اشک خونین
نویسنده : کیوان ۴۱
حجم کتاب (مگابایت) : ۶٫۰ (پی دی اف) – ۰٫۵ (پرنیان) – ۱٫۱ (کتابچه) – ۰٫۵ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۶۰۸
خلاصه داستان :
کودک سه ساله ای در حرم امام رضا گم می شود ، و از آن روز ، بیست و دو سال می گذرد. پسر بچه، وقتی به سن بیست و پنج سالگی می رسد، تصمیم می گیرد، دنبال اصل و نسب خود برود …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از کیوان ۴۱ عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
نام رمان : شاهرخ
نویسنده : Sepideh.ET
حجم کتاب (مگابایت) : ۱٫۵ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۱۲۸
خلاصه داستان :
داستان روایت کننده زندگی شاهرخ شاهزاده کشور آتاتا است که عشق را تجربه می کند… اما گذر زمان به او نشان می دهد که آنچه که او عشق می پنداشته تنها پنداری ازدریک رویا بوده است… سپس در نامناسب ترین زمان ممکن ٬ دختر رویاهایش را ملاقات می کند … با او ٬ عظمت عشق را در می یابد… اما آیا با داشتن همسر و دو فرزند٬ دیگر وقتی برای عاشقی کردنش باقیست؟
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از Sepideh.ET عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
نام کتاب : سحر
نویسنده : آیدا ماهه
حجم کتاب : ۱۸۸ کیلوبایت (پرنیان) – ۶۲۲ کیلوبایت (کتابچه) – ۱۴۴ کیلوبایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پرنیان و کتابچه ، اندروید ، epub
خلاصه داستان :
این داستان از زبان یک دختره به اسم سحرو داره سال سوم هنرستان در رشته کامپیوتر رو می گذرونه!
قراره که از طرف مدرسه به مدت بیست روز بچه ها رو به اردو ببرن،که سحر هم جزء از آنهاست،توی این سفر اتفاقاتی براش میفته که بهتره خودتون بخونید……
قالب کتاب : JAR و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
نام رمان : بهار ماندگار
نویسنده : مریم صمدانی
حجم کتاب (مگابایت) : ۱٫۸ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۹ (کتابچه) – ۰٫۳ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۱۸۴
خلاصه داستان :
سرگرد علی پارسا به اجبار خانواده اش مجبور به ازدواج با دختر دوست پدرش میشه ، همونطور که گفتم به اجبار هیچ رضایت و میلی از جانب علی پارسا نبوده … طی ربوده شدن ترنج عظیمی نامزد علی توسط باند اکس ای کی …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از مریم صمدانی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
_نه مادرمن نمیشه من راضی نیستم
_مادرفدات بشم دلمونشکن توبیا دختررو ببین شاید به دلت نشست شاید پسندیدیش
ازروتختم بلندشم ادامه دادن این بحث فایده ای نداشت جلوی پای مادرم نشستم وباملایمت شروع کردم به حرف زدن گرچه این حرفهارو روزی ده بارتکرار میکردم اما به خودم اجازه نمیدادم که باهاش بدصحبت کنم
-بببین فاطمه خانوم مادرگلم قربون اون دلت بشم من ..خودت که میدونی من فعلا تصیم ندارم ازدواج کنم نه دختر حاج اقافلاح بلکه هیچ دختریوالان تواین شرایط نمیتونم بپذیرم
توچشماش نگاه کردم شاید بانگاهم میخواستم قانعش کنم اماازاخم روپیشونیش متوجه شدم بی فایدست
ازسرجاش بلندشد منم همراهش بلند شدم به سمت دراتاق رفت برگشت
_هزاربارگفتم این کارنیست بخدانیست من خون به جیگرمیشم تامیری ماموریتوبرمیگردی بذار سروسامونت بدم دلم اروم بگیره
ترجیح دادم سکوت کنم کلافه بودم کم مصیبت داشتم دخترحاج اقاهم بهش اضافه شد دستی توموهام کشیدم وقتی دید قصدندارم حرفموعوض کنم همونطورکه زیرلب غرمیزد ازاتاق خارج شد
درکمدوبازکردم طبق معمول سعی کردم تیپم رسمی باشه بعدازاماده شدنم ازاتاق رفتم بیرون وقتی دیدم کسی توپذیرای نیست ازخونه خارج شدم وبه سمت اداره حرکت کردم
نام رمان : تَردید
نویسنده : paliz-sm
حجم کتاب (مگابایت) : ۲٫۹ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۹ (کتابچه) – ۰٫۲ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۳۱۳
خلاصه داستان :
داستان در مورد دختری به نام پروا ست که خانواده ی دوست پدرش رو بعد از ۱۲ سال می بینه …
در این بین اتفاقاتی می افته که پروا اصلا فکرش رو هم نمی کرده … اتفاقاتی که یه نقطه ی مهم میشه توی زندگی پروا و اون رو به جایی می کشونه که حس تردید به جونش می افته …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از paliz-sm عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
_ برو سمت راست…..
با حرص تمام راهنما رو به سمت بالا زدم و به سمتی که مربیِ محترمم اشاره می کرد فرمون رو کج کردم … هنوز هم نمی دونستم چه اجباریه کسی که رانندگی بلده باید توی این کلاسا شرکت کنه…..آخه یکی نیست بگه بابا مگه پول مردم زیادی کرده خُب……بد تر از همه ی اینا اینه که کُلا توی این همه ماه ،بذاری توی شهریور ،اونم توی ۲۰ ام به دنیا بیای که نتونی تا وقتی ۱۸سالت تموم نشده بیای کلاس ….نگاهم یه سره بین خیابون رو به رو و ساعت بالای ضبط می چرخید….یه ربع دیگه مونده بود ….رانندگی برای من خلاصه می شد توی سرعت…و حالا مجبور بودم این قدر لاک پشتی بِرَم….تازه یه مُشت چرت و پرت مثل دور یه فرمون و دو فرمون و پارک دوبل هم یاد بگیرم…..دوباره صداش در اومد:
_ یه پارک دوبل برو کنار اون پراید سفیده……
نگاهم رو چرخوندم به سمتش ….یه مقنعه ی آبی روشن پوشیده بود ….یه کم تپل بود و به نظر ۳۵ساله می اومد … یه شلوار پارچه ای مشکی با مانتوی نخی سفیدِ طرح دار پوشیده بود و داشت با باد بزن مشکیش که روش کلی گل داشت خودش رو باد می زد ……هر از گاهی هم نگاهش رو از گوشیش بر می داشت و یه نظر به من مینداخت…..بی خیال نگاه کردن به خانوم عرب شدم و دوباره نگاهمو دوختم به پراید سفیدی که جا خوش کرده بود کنار خیابون…به سمتش رفتم …..صدای خانوم عرب بلند شد:
_ دو باره یادت رفت راهنما بزنی…..
نگاهش پر از توبیخ بود…..حالا انگار زدم آدم کشتم….با حرص راهنما رو زدم …..و پامو روی کلاج فشار دادم….وقتی درست حسابی کنار پراید جا گرفتم زدم روی ترمز….
دنده رو عقب کردم و خیره شدم به پشت سرم …. تا بتونم به قول خانوم عرب با دقت پارک دوبلمو انجام بدم …. با هزار بدبختی پشت پراید ایستادم ….پاهام حسابی بی قراری می کردند …مخصوصا پای چپم که روی کلاج بود……واقعا نمی دونم این خانوم عرب چی می خواست از جون من….. آخه این همه که از یه آدم بیگاری نمی کشن…..اِی تو روحِت
_ خُب حالا برو سمت آموزشگاه…
نفس عمیقی کشیدم که از چشم خانوم عرب دور نموند….توی دلم جشن و سروری بر پا بود…..آخِیش ….بالاخره تموم شد…..دوباره بدون اینکه راهنما بزنم پارک کردم و دوباره صدای جیغ خانوم عرب بلند شد:
_ خانوم آروند باز که راهنما نزدی ؟!….
لعنتی ! من نمی دونستم این راهنما چیه که کلا تو کَتَم نمیرفت…..اصلا به نظرم یه چیز زیادی میومد…بی خیال غرغرای خانوم عرب شدم ….با گفتن خسته نباشید از ماشین زدم بیرون ….کوله ی مشکیمو روی شونم جا به جا کردم و دستی به مقنعه ام کشیدم….هندزفری گوشیمو توی گوشم گذاشتم و صدای آهنگ رو زیاد کردم ….دَمِش گرم….یه آهنگ باحال از شادمهر توی گوشم پیچید ….با اینکه قدیمی به حساب می اومد ولی من هنوز دوستش داشتم.خیلی بهم انرژی می داد … یه حس خوب توی تک تک سلول های بدنم پیچید …سعی کردم مثل همیشه که توی خیابون راه میرم اخم کنم ولی حس شنیدن این اهنگ بدجوری قلقلکم می داد و ناخودآگاه یه لبخند کم رنگ رو لبام می نشوند….توی خیابون عریضمون پیچیدم…صدای زنگ گوشیم باعث شد صدای آهنگی که از هندزفری پخش میشد قطع بشه :
_ اَلو …پروا هستی؟
نام رمان : در تمنای توام
نویسنده : روها
حجم کتاب (مگابایت) : ۲٫۸ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۲۷۸
خلاصه داستان :
داستان در مورد دختری به نام آلماست که به پسر داییش علاقه داره ، اما پسرحتی حاضر نیست نگاش کنه داییش پسرش رو مجبور می کنه با آلما نامزد بشه ، اونا نامزد میشن اما به خاطر دلایلی نامزدی بهم میخوره و این سر آغاز داستانه …
غرورم مهم است و عشق تو مرا می کشاند به هوسناکترین نقطه ایی که غرور مرده می شود در پستوی افق نگاه زیبایت و من در عسلی چشمان به دنبال بی قراری تو تا جایی می رم که لحظه ایی سست می شود وجود از اختیارت.
غرورم میشوی اگر….
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از روها عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
زیر چشمی نگاهش کرد،با آرامش مشغول خوردن صبحانه اش بود.کمی این پا و آن پا کرد و گفت:
-نکیسا؟
نکیسا سرش را بلند کرد و با بی تفاوتی گفت:چیه؟
حتی یکبار هم دل خوش نکرد این پسر دل کوچک این دختر هوایی عشق را!
آلما اخمهایش را درهم کشید و گفت:
-نشد یه بار صدات کنم نگی چیه؟
نکبسا بی حوصله گفت:کمتر حرف بزن بگو چی می خوای؟
آلما با آنکه به رفتار نکیسا عادت داشت اما هر دفعه که رفتار سرد و بی تفاوت و تا حدی خشن او را با خود می دید باز هم ناراحت می شد.آلما با ناراحتی ازسر میز بلند شد و گفت:هیچی دیگه!
نکیسا به چهره درهم رفته آلما نگاه کرد اما بدون آنکه به روی خود بیاورد خود را مشغول صبحانه اش کرد.آلما از آشپزخانه بیرون رفت،کیفش را از روی مبل درون سالن برداشت که زن دایی اش از پله ها سرازیر شد.با لبخند به سویش برگشت و گفت:
-سلام زن دایی،صبحتون بخیر.
شکوفه خود را به او رساند با مهربانی لبخندی به رویش پاشاند و گفت:
-سلام دختر گلم کجا داری میری؟
- میرم دانشگاه،کلاس دارم.
- تو که ماشینت خرابه،صبر کن اگه نکیسا نرفته بگم برسونت.
نکیسا!
اسم زیبایی است اما خودش ،رفتارش، اخلاقش و…آنقدر نازیباست که دل این زیبای مغموم را بشکند!
آلما فوری گفت:نه زن دایی بیتا میاد دنبالم،باهاش میرم.
شکوفه با شک به آلما نگریست و گفت:مطمئنی؟
نام رمان : دو موتور سوار
نویسنده : سارا معینی
حجم کتاب (مگابایت) : ۶٫۱ (پی دی اف) – ۰٫۳ (پرنیان) – ۱٫۱ (کتابچه) – ۰٫۵ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۴۸۱
خلاصه داستان :
درباره ی زندگی یه دختر ۲۲ ساله اس که عاشق موتور و نقاشی کشیدنه….
به خاطر مشکلات و سختی هایی که تو خانواده اش داشته نتونسته اون جور که باید و شاید با سنش پیش بره و بیشتر از این که شبیه یه دختر خانوم ۲۲ ساله باشه شبیه یه بچه ی ۵ ساله اس.
در واقع یه جورایی خودشو پشت نقاب یه بچه قایم کرده تا در امان بمونه و شکست نخوره….
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از سارا معینی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
خودم را کشیدم و روی تختم غلتی زدم.دستم را روی تشک کشیدم و احمقانه فکر کردم:
-چه ریش ریش و نرمه.
دستانم را کورمال کورمال جلو بردم تا عروسکم کوچول را پیدا کنم که یک دفعه هشیار شدم و سرجایم نشستم.
سرم به خاطر بلند شدن ناگهانیم گیج می رفت و مقابل چشمانم سیاه بود.با امید واهی به آسمان نگاه کردم شاید خورشید را ببینم اما به جایش چند ستاره به من دهن کجی کردند.
یک فکر در ذهنم رژه می رفت و عصبیم می کرد:
آبتین مرا می کشد…
کت چرم مخصوص موتورسواریم را پوشیدم و تقریبا پریدم پشت موتور.کلاه کاسکت را روی سرم گذاشتم و موتور را راه انداختم.
طبق معمول موتورسواری از استرسم کم و آرامم کرد.صدای بادی که در گوشم زوزه می کشید و در لباس هایم می پیچید باعث می شد بتوانم با آرامش بیشتری فکر کنم و از فجایع خون بار (!) پیش رو نترسم!
توجیه ابلهانه ای به فکرم رسید:
آبتین کی تو رو دعوا کرده که حالا بار دومش باشه؟هرچی باشه تو خواهر کوچولوشی.عصبانی نمیشه و با حوصله بازجوییت میکنه…
در جوابش گفتم:
این دو سه ماه اخیر یکی دو بار سرم داد زده و تقریبا دعوام کرده پس زیادم خوشحال نباش!بعدشم وسط دعوا آبجی و غیر آبجی فرق نمی کنه…
در جایی که آن را پاتوق صدا می کردم خوابم برده بود و حالا ساعت ۱ نصفه شب بود…
البته دفعه ی اولم نبود که این اتفاق می افتاد و آبتین هر بار با حوصله توجیهم می کرد اما دو سه ماهی میشد که عصبی و کلافه بود و سر هر چیز کوچکی غر می زد و مرا،همان کسی که هفته ی پیش لقب “نی نی” را به او داده بود،قابل نمی دانست تا با او درد و دل کند.
شب های تهران را دوست داشتم.وقتی که در تاریکی در خیابان هایش می راندم حس خاصی پیدا می کردم؛درست نبود اما حس امنیت می کردم!
نام کتاب : سرگردان در آتش سوزان عشق
نویسنده : ღستایش.فلفلی ღ
حجم کتاب : ۲۶۹ کیلوبایت (پرنیان) – ۷۷۳ کیلوبایت (کتابچه) – ۲۲۹ کیلوبایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پرنیان و کتابچه ، اندروید ، epub
خلاصه داستان :
همدم شخصیتی شوخ و شیطون داره ولی همیشه اون چیزی که نشون میده نیست…بیشتر برای حفظ آبرو کارایی که دلش میخوادو انجام نمیده…توی سفری که به شمال داره اتفاقاتی واسش پیش میاد که بی توجه ازشون رد میشه…ولی همون اتفاقات سرنوشتشو تغییر میدن…باعث میشه عاشق بشه و…….
قالب کتاب : JAR و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از ღستایش.فلفلی ღ عزیز بابت نوشتن این داستان زیبا .
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)