رمان شعر عاشقانه اس ام اس زیبا شعر غمگین شعر احساسی

رمان شعر عاشقانه اس ام اس زیبا شعر غمگین شعر احساسی

انواع رمان های زیبا شعر های عاشقانه اس ام اس های زیبا شعر غمگین شعر احساسی زیباترین رمان ها رمان های عاشقانه
رمان شعر عاشقانه اس ام اس زیبا شعر غمگین شعر احساسی

رمان شعر عاشقانه اس ام اس زیبا شعر غمگین شعر احساسی

انواع رمان های زیبا شعر های عاشقانه اس ام اس های زیبا شعر غمگین شعر احساسی زیباترین رمان ها رمان های عاشقانه

دانلود کتاب دیوان اشعار مریم حیدر زاده

کتاب دیوان اشعار مریم حیدر زاده به همراه زندگی نامه مریم حیدر زادهکتاب

منبع : http://www.takbook.com
رمز فایل : www.takbook.com

زیباترین شعر مریم حیدر زاده

من می‌گم بهم نگاه کن
تو می‌گی که جون فدا کن

من می‌گم چشمات قشنگه
تو می‌گی دنیا دو رنگه

من می‌گم دلم اسیره
تو می‌گی که خیلی دیره

من می‌گم چشمات‌و واکن
تو می‌گی من‌و رها کن

من می‌گم قلبم‌و نشکن
تو می‌گی من می‌شکنم من؟

من می‌گم دلم رو بردی
تو می‌گی به من سپردی؟

من می‌گم دلم شکسته است
تو می‌گی خوب می‌شه خسته است

من می‌گم بمون همیشه
تو می‌گی ببین نمی‌شه

من میگم تنهام می‌ذاری؟
تو می‌گی طاقت نداری؟

من می‌گم تنهایی سخته
تو می‌گی این دست بخته

من می‌گم خدا به همرات
تو می‌گی چه تلخه حرفات

من می‌گم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت

من می‌گم خدا به همرات
تو می‌گی چه تلخه حرفات

من می‌گم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت

وقتی میبینی عاشقی(شعر مریم حیدرزاده)

صحبت عاشقی بشه ستاره رو خواب می کنی

دریا رو آتیش میزنی ، ابرا رو بی تاب می کنی

وقتی فقط اونو می خوای ماهو نشونه می کنی

میری تو قلب آسمون صبرو دیوونه میکنی

وقتی میبینی عاشقی دنیا رو میریزی به پاش

طلا رو قیمت میذاری با برق ناز خنده هاش

وقتی میفهمی عاشقی میری سراغ پنجره

قلبتو میسپاری دس قصه و عشق و خاطره

وقتی میفهمی عاشقی سوار رویاها میشی

میری تا جاده های دور ، اون بالاها خدا میشی

وقتی میبینی عاشقی ماهو میخوای شکار کنی

میخوای که خورشید خانومو یه شب بری بیدار کنی

وقتی میفهمی عاشقی سنگ و با شیشه میبینی

گمشدتو مال خودت واسه همیشه میبینی

وقتی میبینی عاشقی با آینه خونه میسازی

رنگین کمونو میاری تو گردن ماه میندازی

وقتی میبینی عاشقی میخوای همه خبر بشن

گلا به خاطر شما تازه و تازه تر بشن

وقتی میفهمی عاشقی میبینی پادشا شدی

از همه ی مردم شهر یه آسمون جدا شدی

وقتی میبینی عاشقی خودت میمونی و خودش

جونتو حاضری بدی به خاطر تولدش

شعر مریم حیدرزاده برای عسل بدیعی

بخواب آروم عسل بانو که بی تو ساکته اینجا ولی راحت شدی انگار از این بی رحمی دنیا بخواب آروم و بی غصه کی این دردو یادش میره؟ سکانس آخرت این نیست کسی جاتو نمیگیره لالا لالا بخواب اما روزای بی عسل سخته با پرواز پر از دردت بهار از یادمون رفته تو با "پروانه ای در مه" تو با "دستای آلوده" عسل بودی،عسل موندی واسه رفتن ولی زوده

جواب نامت(شعر مریم حیدرزاده)


سلام ای تنها بهونه واسه نفس کشیدن

هنوزم پر میکشه دل واسه ی به تو رسیدن

واسه ی جواب نامت میدونم که خیلی دیره

بذا به حساب غربت نکنه دلت بگیره

عزیزم بگو ببینم که چه رنگه روزگارت

خیلی دوس دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت

سرتو با مهربونی بذاری به روی شونه ام

تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونه ام

حالمو اگه بپرسی ٬ خوبه تعریفی نداره

چون بلاتکلیفه عاشق ٬ آخه تکلیفی نداره

نکنه ازم برنجی ٬ تشنه ام تشنه ی بارون

چقد از دریا ما دوریم ٬ بی گناهیم هردوتامون

بدجوری به هم میریزه ٬ منو گاهی اتفاقی

تو اگه نباشی از من نمیمونه چیزی باقی

میدونی که دست من نیست ٬ بازیایه سرنوشته

رو قشنگا خط کشیده ٬ زشتا رو واسم نوشته

باز که ابری شد نگاهت ٬ بغضتم واسم عزیزه

اما اشکاتو نگه دار ٬ نذار اینجوری بریزه

من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد

باقیشو بگم میبینی گریه هات کلی حروم شد

حال من خیلی عجیبه ٬ دوس دارم پیشم بشینی

من نگاهت بکنم تو ٬ تو چشام عشقو ببینی

یادته من و تو داشتیم ساده زندگی میکردیم ؟

از همین تشنه ی شفاف رفع تشنگی میکردیم

یه دفعه یه مهمون اومد عقلمو یه جوری دزدید

دل تو به روش نیاورد ٬ از همون دقیقه فهمید

اولش فکر نمیکردم که دلم رو برده باشه

یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه

اما نه گذشت و دیدم ٬ دل من دیوونه تر شد

به تو گفتم و دلت از قصه ی من باخبر شد

اولش گفتم یه حسه ٬ یا یه احترام ساده

اما بعد دیدم که عشقه ٬ آخه اندازش زیاده

تو بازم طاقت آوردی ٬ مثل پونه ها تو پاییز

سرنوشت تو سفیده ٬ ماجرای من غم انگیز

بدجوری دیوونتم من ٬ فکر نکن این اعترافه

همیشه نبودن تو کرده این دلو کلافه

میدونم فرقی نداره ٬ واست عاشق بودن من

میدونم واست یکی شد بودن و نبودن من

میدونم دوسم نداری ٬ مث روزای گذشته

من خودم خوندم تو چشمات یه کسی اینو نوشته

اما روح من یه دریاس ٬ پر از موج و تلاطم

ساحلش تویی و موجاش ٬ خنجرای حرف مزدم

آخ که چه لذتی داره ناز چشماتو کشیدن

رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن

من که آسمون نبودم ٬ اما عشق تو یه ماهه

سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه

تو که چشمای قشنگت خونه صدتا ستارس

تو که لبخند طلاییت واسه من عمر دوبارس

بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن

من بدون تو میمیرم بیا و بهم کمک کن

تو که چشمای قشنگت خونه صدتا ستارس

دلم گرفته اسمون

 

دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم 



  شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم 



 انگاری کوه غصه ها رو سینه من آمده 



آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده



  دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم 



 تو روزگار بی کسی یه عمر که دربدرم



  حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم 



  من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم 



  دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن



    نگو که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن 



   منو به بازی میگیره عقربه های ساعتم 



  برگه تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم 



 آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن 



 نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن

گریــــه کن عزیزم

گریــــه کن عزیزم اما نـه فـقــط واســـه خــــودت
واسـه اینـــکه نمیـــشه دیــــگه بیــــام تــــولـــد ت

گریـــه کـــن جـــداییـــها مـا رو رهــــا نمیــکـنــن

آدمــــا انــــگار بــرای مــا دعــــا نـمــی کــنـــــن

گریــــه کـن حـالا حـالا بایـد از هم جـــدا باشیــــم

بشــینیـــــم منتـــظــر معـجـــزه ی خــدا بـاشـیــــم

گریـــه کــن منــم دارم مثـــل تــو گریــه میــکنــم

بــه خــــدای آسمـــونــامــــون گلایـــه مــی کنـــم

گریــــه کـن واســه شــبایی که بـــدونٍ هم بودیـــم

تـنـــهایـی بــــرای ســـنگینــی غصه کـــم بودیـــم

گریــه کن سبک میشـی روزای خوب یــادت میـاد

گــرچـه تــو تقــویمامـون نیستـن اون روزا زیـــاد

گریــه کــن برای قولـی کــه بــهــش عمــل نـــشد

واســه مشــکلاتـی که ، بودش و هسـت و حل نشد

گریـــه کـن بـرای رویـایی که قسمـــت نـمی شـــه

یه شبــــم ســـَر خدا واســــه ما خلــــوت نــمی شه

گریه کن بـرای خوابـــــا که فقط یه خواب بـــودن

واســــه آرزوهامون کــــه همشون حبـــــاب بودن

گریــه کن واسه خوشی هایـــــی که نازل نمی شن

واســه اون دیـوونــــه ها که دیگه عاقل نـــمی شن

گریه کن چون اون روزامون دیگه تکرار نمی شه

دلامــون به سادگــی حـاضر بــه اقــرار نــمی شه

گریــه کن بـــذار تمــــام عقــده هات شســته بشــه

حــق داره آدم یه وقـــــتا از خودش خستـــه بشـــه

گریـــه کن واسه همه واســه خودت ، بــــرای من

توی بـــارونـــــی تـــرین ثـانیــــه حرفاتــو بـــزن

گریه کن تا آینه شـــه بــاز اون چشــــای روشنـت

واســـه مونـــدن لازمه ، فــــدای گریــــه کردنــت

یکی را دوست میدارم.....

         

  یکی را دوست میدارم.....

                          یکی را دوست میدارم و در قلبم او را احساس میکنم

               او همان ستاره درخشان اسمان شبهای دلتنگی ,تیره و تار من است

               او   همان   خورشید  درخشان  اسمان  روزهای   زندگی  من   است

                        اری او همان مهتاب روشنی بخش شبهای من است

              قلبم او را دوست میدارد و من هم تسلیم احساسات پاک قلبم می باشم

              او  همان فرشته ای است که با بالهای سفیدش مرا به اوج اسمان ابی برد

                                  مرا با دنیای دوستی و محبت اشنا کرد

                                            یکی را دوست میدارم....

               همان کسی که هر شب  قصه لیلی و مجنون را در گوشم زمزمه میکرد

                                          مرا به خواب عاشقی میبرد

         کسی که مرا ارام میکرد و معنی دوستی و دوست داشتن را به من می اموخت

                    اینک که با من نیست معنی واقعی دوست داشتن را میفهمم

                                       و تنهایی را واقعا احساس میکنم

                                     او برایم مثل ابرهای زود گذز نیست ,

                         او برایم مثل اسمان  میماند که همیشه بالای سرم است

                     اسمان وقتی ابری میشود من هم از دلگیری او بارانی میشوم

                                     اری من همان اسمان ابری هستم

                                           یکی را دوست میدارم....

                          او دیگر یکی نیست , او برایم یک دنیا عشق است

                          پس با من بمان ای کسی که تو را دوست می دارم

                          پس نرو و با من بمان و تسلیم احساسات پاک من باش

                                      ای خورشید اسمان روزهای من

                                  ای مهتاب روشنی  بخش  شبهای من

                     ای روشنی بخش شبهای تیره و تار من ای اسمان زندگی من

                                          ای همدم زندگی من

                                          با من باش با من باش

                                 چون تورا و فقط تورا دوست میدارم

                             اری تو را دوست میدارم..فقط تو را !!!!!!!!!!!!!

همدلی از همزبونی بهتره

مثل یک رنگین کمون هفت رنگ
سرگذشت زندگیمون رنگ رنگ

ای صمیمی ای قدیمی هم قطار
در دل شب شبنم عشقی بکار

شهر شب با مردم چشمک زنش
غصه هامو ریخته توی دامنش

ازدحام کوچه های بی کسی
پر شده از یک بغل دلواپسی

این منم دلواپس بود و نبود
از غم ای کاش ها چشمم کبود

تا به کی از آرزوهامون جدا
با تو هستم ، با تو مستم ، ای خدا

بغچه عشقم همیشه باز باز
جا نمازم تشنه راز و نیاز

همزبونی ها اگه شیرینتره
همدلی از همزبونی بهتره

کاش می شد

کاش می شد نغمه یاران شنید
کاش می شد شور و مستی را چشید
کاش می شد بانگاهش تر شویم
کاش می شد ناز او را هی کشید
کاش می شد عشوه معشوق دید
کاش می شد رنج عشقش را کشید
کاش می شد همچو باران در کویر
با دل و جانش تمنا را کشید
کاش می شد با لبانش یار بود
کاش می شد نوش دارو را چشید
کاش می شد همراه حرف دلش
کاش می شد با دل او زار گریست
کاش می شد غرق خواهش می شدیم
کاش می شد هق هق عاشق نشید
کاش می شد با صدایش مست شد
کاش می شد با حضورش سبز شد
کاش می شد در دلش غوغا بریخت
کاش می شد با لب حسرت گریست
کاش می شد همچون سیاوش بود زار
کاش می شد نغمه هایش را شنید