ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آره من اونم که گفتم واسه چشم تو دیوونم، آره من قولی بهت دادم که تا تهش بمونم، تو ولی این روزا سرد شده نگاهت، راهزنا زدن به راهت.. اما من چی؟ من فقط یه کم شکستم، خوب نگام بکن، می بینی؟ من هنوز همون دیوونم..
آغاز سفر عشق این است: "کنار گذاشتن من و هیچ شدن". از این هیچ است که همه چیز زاده می شود.
من شعر سکوتم را در گوش تو خواهم خواند، شب های بلندم را با یاد تو خواهم ماند، من ریشه ی عشقم را در قلب تو خواهم کاشت، آن صحبت اول را در خاطره خواهم داشت..
در این دنیا که حتی ابر ، نمی گرید به حال ما، همه از من گریزانند، تو هم بگذر از این تنها..
خیلی ها نفرین می کنن، تلافی می کنن.. اما نه.. نفرین من: الهی اونی که دوسش داری تنهات نذاره.. تلافی من: میرم تا به
عشق هیچ مرگی نمی شناسد، عشق بر مرگ غلبه می کند. عشق مرزهای زمان را فتح می کند.
هر آنچه طی سالیان ساخته ای ممکن است فردی در یک لحظه ویران کند، باری تو همواره در حال ساختن باش. اگر این گونه کنی به زودی قصری از عشق بنا می کنی که احدی توان ویران کردن آن را ندارد..
وقتی قرار شد من بیقرار تو باشم، ناگهان تو تنها قرار زندگی ام شدی!..
عاشقی مقدور هر عیاش نیست، غم کشیدن کار هر نقاش نیست..
یه بار دیگه بگو آره ، نگو سخته چه دشواره، به پای قلب سرد تو، شدم مجنون و آواره..
در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش "علف هرز" و "گل سرخ" یکیست..
تا قاف ترین قله ی هستی، سیمرغ ترین همسفرم باش، من مرغ اسیر دل دریاچه ی نورم، تا پر بکشم سوی خدا بال و پرم باش.
در این بازار دنبال چه می گردی؟ نمی یابی نشان هرگز تو از عشق و جوانمردی، اگر خواهی نجات از دام این دوران، برو بگذر از این بازار، از این مستی و طنازی..
یه شب خوب تو آسمون، یه ستاره چشمک زنون، خندید و گفت: کنارتم، تا آخرش تا پای جون، ستاره ی قشنگی بود، آروم و ناز و مهربون، ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون، اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون، ابری اومد ستاره رو دزدید و برد نامهربون، حالا شبا به یاد اون، زل می زنم به آسمون، دلم می خواد داد بزنم این بود قول و قرارمون، تو رفتی و از خودتم، نذاشتی حتی یه نشون..
پروردگارا! به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند، گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غمم را نخوردند، لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند، محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکردند، عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند.
می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی، می رسد روزی که تنها در کنار عکس من، نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی.
همیشه ابرا می بارن اما همه عاشق ستاره ها میشن، مواظب باش چشمک ستاره، گریه ی ابرو از یادت نبره..
امشب شب آخره که مزاحم دلت شدم، خورشید فردا مال تو ببخش که عاشقت شدم، بدرقه لازم ندارم، خودم میرم عزیزترین، نذار بمونه زیر پا ، قلبمو بردار از زمین، دوستت دارم برای تو فقط یه حرف ساده بود، غافل از این که قلب من منتظر اشاره بود..
به یادت هستم بی هیچ بهانه ای، شاید دوست داشتن همین باشد.
اگه کسی تو چشات نگاه کرد و قلبت لرزید عجله نکن، چون ممکنه یه روز کاری با قلبت بکنه که چشات بلرزن..
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟ گفت آغازش سراسر بندگیست، گفتمش پایان آن را هم بگو، گفت پایانش همه سرکندگیست، گفتمش درمان دردم را بگو؟ گفت درمانی ندارد بی دواست، گفتمش یک اندکی تسکین آن، گفت تسکینی ندارد ماندنیست..
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم، با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد، کی به انداختن سنگ پیاپی در آب، ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!..
چی بگم اگه تو بودی گریه ها منو نمی برد، زندگی منو می فهمید، رویاهام به هم نمی خورد..
نفسم می گیرد، در هوایی که نفس های تو نیست..
تو اگر در تپش ابر خدا را دیدی، همتی کن و بگو ماهی ها، حوضشان بی آب است..
در نهان به آنانی دل می بندیم که دوستمان ندارند و در آشکار از آنانی که دوستمان دارند غافلیم، شاید این است دلیل تنهایی مان.. (زنده یاد دکتر علی شریعتی)
وقتی آدم همه چیزشو توی زندگی از دست میده ، توی بهترین قسمت زندگیش قرار داره ، چون از اون به بعد فقط می تونه پیشرفت کنه .
برای عشق گریه کن اما کسی را به خاطر عشق به گریه کردن ننداز ، با عشق بازی کن اما هرگز کسی را با عشق بازی نده .
آتش زده ای به تار و پودم ای عشق ، بر هستی و بر بود و نبودم ای عشق ، سرخورده و بیچاره و خوارم کردی ، من با تو مگر چه کرده بودم ای عشق !
در دفتر زندگیت برای سفید ماندن صفحه ی غصه هات همیشه دعا می کنم .
دل بستن مثل پرت کردن یه سنگ تو دریاست ، اما دل کندن مثل پیدا کردن همون سنگه !
روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن ، از در نشد از پنجره زوری خودت رو جا نکن ، آدمکای شهر ما بازیگرایی قابلن ، وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا میذارن ، تو قتلگاه آرزو آدم کشی زرنگیه ، شیطونک مغزای ما دلداده دو رنگیه .
رفتمو تو شهر عشقم دلمو تنها گذاشتم ، دیگه حتی واسه موندن یه بهانه هم نداشتم ، با همه روح و وجودم یه دله شکسته بودم ، آره دل شکسته بودم با تمامی وجودم ، میگن این دو روز دنیا جای غم خوردن نداره ، چه جوری آروم بگیره اون دلی که بیقراره .
در این شب پر از سکوت ، واژه ها یاری ام نمی کنند ، کاش تو بودی تا سکوتی مرگبار بر لحظاتم سایه نمی افکند ، کاش تو بودی تا در دریای مهربانیت غرق می شدم ، تو زیباترین ترانه ام هستی .
من تو را باز کجا خواهم یافت ؟ جز در اندیشه ی خویش و به جر قصه ی هجران و شکیب ، چیست افسانه ی عمر ؟
چند تا دوسم داری ؟ همیشه وقتی یکی ازم می پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ می گفتم ، ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم : یکی ! می دونی چرا ؟ چون قوی ترین و بزرگترین عددیه که می شناسم ، دقت کردی که قشنگترین و عزیزترین چیزای دنیا همیشه یکین ؟ ماه یکیه ، خورشید یکیه ، زمین یکیه ، خدا یکیه ، مادر یکیه ، پدر یکیه ، تو هم یکی هستی ، وسعت عشق من به تو هم یکیه ، پس اینو بدون از الان و تا همیشه : یکی دوست دارم !
به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز ، فرو ریخت پرها نکردیم پرواز ، ببخشای ای روشن عشق بر ما ، ببخشای !
ما از آن پاک دلانیم که ز کس کینه نداریم ، یک شهر پر از دشمن و یک دوست نداریم .
کاش زندگی در برگ درخت جاری بود ، آنگاه تا بهار بود می خندیدیم و بعد به امید پاییز می نشستیم .
عاشق شدن الکی نیست ، عشق است که عاشقی را به وجود می آورد .
آره دنیا بنویس از شبای بی ستارم بنویس ، از چشای غم گرفتم بنویس ، از دل شکسته ی من بنویس ، از گریه های عاشقانم بنویس ، روی ابرها بنویس ، روی موج آبی هر دل تنها بنویس ، بنویس عاشق بود تنها بود !
نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست ، بشنو از دل ، دل حریم کبریاست ، نی بسوزد خاک و خاکستر شود ، دل بسوزد خانه ی دلبر شود .
آغاز سفر عشق این است : کنار گذاشتن من و هیچ شدن ، از این هیچ شدن است که همه چیز زاده می شود .
امشب شب آخره که مزاحم دلت شدم ، خورشید فردا مال تو ببخش که عاشقت شدم ، بدرقه لازم ندارم خودم میرم عزیزترین ، نذار بمونه زیر پا قلبمو بردار از زمین ، دوستت دارم برای تو فقط یه حرف ساده بود ، غافل از اینکه قلب من منتظر اشاره بود .
سکوت سرد فاصله ها تنم را می لرزاند ، به یاد روزهایی که بودنت را نفهمیدم .
شاید تکراری باشد ولی گاهی بعضی چیزها ارزش هزاران بار تکرار را دارند ، تکرار می کنم ، تکرار می کنم : دوستت دارم !